به گزارش جشنواره سیما؛ اگر بخواهیم در ذهن نسبتی بین فقر و آبرو پیدا کنیم، ممکن است به این نتیجه برسیم که فقر بی آبرویی نیست. ممکن است هر خانواده ای به واسطۀ یک حادثۀ غیرقابل پیش بینی، دچار فقر شود. ممکن است سرپرست خانواده از دنیا برود و افراد خانواده شغل چشمگیری نداشته باشند، ممکن است بلایای طبیعی ثروت و سرمایۀ خانواده ای را از بین ببرد و... هیچ کدام از این موقعیت ها به خودی خود بی آبرویی به حساب نمی آید، اما آن چه بعد از قرار گرفتن در این موقعیت پیش می آید، ممکن است بی آبرویی به بار بیاورد. فیلم تلویزیونی «آبروی از دست رفتۀ آقای صادقی» به کارگردانی آیدا پناهنده، رابطۀ بین فقر و آبرو، و به بیانی دیگر مادیات و وجهۀ اجتماعی را به تصویر می کشد. داستان این فیلم را می توان در یکی دو سطر تعریف کرد، آقای صادقی (با بازی بیژن امکانیان) در تلاش برای جور کردن پول جهیزیۀ دخترش، به هر راهی که می تواند متوسل می شود تا آبروی خودش را در مقابل دخترش و آبروی دخترش را مقابل خانوادۀ داماد حفظ کند. این که آقای صادقی برای حل این مشکل به چه کسانی مراجعه می کند و به چه کارهایی دست می زند، داستان فیلم را به انتها می رساند.
آقای صادقی شخصیت اصلی فیلم است که داستان از نگاه او دنبال می شود، هر جا که او باشد، بیننده هم هست و هرجا که نباشد، بیننده هم از آن جا خبر ندارد. بنابراین می توان گفت با این که در این فیلم عروسی بیتا دختر آقای صادقی، دلیل رخ دادن همۀ حوادث است، اما این ماجرا، داستان زندگی آقای صادقی است. آقای صادقی کم حرف و ساکت است، سرگرم کار خودش است و ارتباط های اجتماعی گسترده با آدم های زیادی ندارد. اما وقتی که پای خریدن جهاز برای دخترش به میان می آید، او از تمام آشنایان قدیمی و دور که کمترین میزان امید را به کمک آن ها دارد گرفته، تا دوستانی که هر روز با آن ها در محل کار برخورد می کند، طلب کمک می کند. اطرافیان او یا واقعاً از پس کمک به او بر نمی آیند و یا خودشان از این کار شانه خالی می کنند و ترجیح می دهند خودشان را به مخمصه نیندازند. همین بی تفاوتی اطرافیان است که آقای صادقی را علی رغم میلش مجبور می کند که دروغ بگوید، پنهان کاری کند، پرونده سازی کند، در حساب و کتاب ها دست ببرد، و در نتیجۀ همۀ این ها تحقیر شود. آن قدر که رفته رفته آب شود و از آدمی که قبلاً بود، هیچ اثری نماند، به جز کت یا ساعتی قیمتی که به هیچ چیز دیگری از زندگی او نمی آید و تنها بازمانده ای از روزهای خوش خانوادۀ اوست. او دوستی ندارد که با او درد و دل کند و حتی چند کلمه حرف بزند، به همین خاطر هرگز احساساتش بر زبانش جاری نمی شود. او غر نمی زند، با کسی حرف نمی زند، مثلاً چیزی نمی نویسد تا کمی سبک شود، مثل آن چه در بعضی از فیلم های کم اهمیت می بینیم، با خودش بلند بلند حرف نمی زند و فکر نمی کند، حتی در خلوت خودش گریه هم نمی کند. با این که شخصیت و غرورش ذره ذره از بین می رود، اما یک بار هم رو به آسمان دست بلند نمی کند و طلبکارانه سر خدایش فریاد نمی کشد. البته واضح است که اگر یکی از این واکنش ها در رفتار او گنجانده می شد، کار کارگردان در نشان دادن عمق رنج او راحت تر بود. او فقط به دخترش می گوید من پول را جور می کنم، تو نگران نباش. و در صحنه ای دیگر می بینیم که برای پانصدهزار تومان پول که آخرش هم زخمی از او را درمان نمی کند، جلوی دیگران دست دراز می کند و تحقیر می شود. تصویری که این فیلم از پدر ارائه می دهد، کوهی استوار و سنگ صبوری است که همواره پشتیبان فرزندانش است و نهایت واکنش ناآرامی که بچه ها از پدرشان می بینند این است که مثلاً انگشتش را دور گل های قالی بکشد و با خودش فکر کند؛ اما نمی دانند که این یعنی کارد به استخوانش رسیده. «آبروی از دست رفته...» تصویری از پدری فداکار را ارائه می دهد که آن چه که ندیده می گیرد، آبرو و غرور خودش است و آن چه برایش در اولویت قرار دارد، آبرو و غرور دخترش است.
«آبروی از دست رفته...» داستانی ساده را روایت می کند اما در بطن همین داستان یک خطی ساده، نکات اخلاقی مهمی را به صورت پنهان، بدون بزرگ نمایی و باظرافت گوشزد می کند. گاهی به نوع تفکری که برای ما عادت شده و آن را طبیعی می دانیم تلنگری می زند، و در جایی دیگر رفتاری را به چالش می کشد. مثلاً روحیۀ تجمل گرایی که در جامعه وجود دارد و آدم ها را به رقابت فرا می خواند، مورد نقد قرار می گیرد و می بینیم که در این داستان کسی که بیشتر از همه آسیب می بیند، همان پدر خانواده است که بار تمام مسئولیت ها را بر دوش دارد. همین طور با این رفتار منتقدانه برخورد می کند که همه می خواهند خودشان را از منجلابی که ممکن است دوست یا آشنایشان در آن دست و پا بزند دور کنند. در حالی که شاید یک کمک کوچک از طرف هر کسی بتواند آن شخص را از بحران نجات دهد. اگر رئیس آقای صادقی کاری که از دستش برمی آمد انجام می داد، اگر دوستانی که به راحتی جوابش کردند کمی به او کمک می کردند اگر کسی بود که در زمان نیاز دست او را می گرفت، او هم دست به خلاف نمی زد، زندگی کسانی که در جایگاه پایین تری از او قرار دارند را خراب نمی کرد و خودش هم توسط کوچک تر و بزرگ تر از خودش تحقیر نمی شد. همین بی تفاوتی هایی که آدم ها نسبت به دیگران دارند و وقتی از نتیجه آگاه می شوند که خیلی چیزها را از دست داده اند، در این فیلم با کلامی که گاهی موجز و تأثیرگذار است و گاهی کمی زیاده گو به نظر می رسد و با ضرباهنگی آرام و کشدار همانند نحوۀ گذر زمان برای شخصیت های داستان، به نقد کشیده می شود. «آبروی از دست رفته...» به مخاطبان یادآوری می کند که گاهی کوچک ترین حرکت مثبتی می تواند زندگی های مختلفی را از منجلاب فقر، خلافکاری و در نتیجه شکست نجات دهد.
انتهای پیام/ن